محل تبلیغات شما



از 30 بهمن 1398 بابل شدید درگیر کرونا شد و تمام مدارس و کلاس هات تعطیل شد.الان 2ماه هست که بیرون نرفتی.من هم کیست تخمدانم خونریزی کرد از 13 اسفند 1398 تا 20 فروردین 1399 استراحت مطلق بودم. باعث شد بیشتر کنارت باشم ولی خیلی روزهای دلگیری رو همه ی جهان پشت سر میگذاریم.خداروشکرکه تولدت رو گرفتیم بعد کرونا اومد.ببخشید که نمیتونیم دراین دوران زیاد برات هدیه و جایزه بخریم چون آلوده هستن و خداروشکر متوجه میشی و درکت بالا هست.

بعد کرونا شمردی و 30تا جایزه طلبکار هستی از مدرسه و معلم و مامان و بابا و خاله جون و دایی جون و حامی جون و باباجون.امسال را سال جایزه اعلام کردی. البته نتیجه ی زحمات خودت هست چون داری کتاب مینویسی به نام"ماجراهای شگفت انگیز رهام" و یک شعر هم برای مامان گفتی :

آسمانت آبی      دلت رنگی

چشمانت پرنور    قلبت روشن  

آینده داری ای مادر من

زحمت کشی ای مادر من

سالم باشی ای مادر من.

وبیشتر جایزه هات بخاطر همین کتاب نوشتن و شعر گفتن و در کلیپ چالش انرژی مثبت برای مدرسه تنبک زدی هست.

امیدوارم زودتر واکسنش بیاد تا با خیال راحت بتونیم بیرون بریم و لذت ببریم از زندگی.

پسرم همیشه و در تمام شرایط سعی کن سالم و شاد بمونی تنها آرزوی من در تمام دوران زندگیت همینه.

دراین روزها بیکار ننشستی و کتاب خاطرات نوروز و رومه دیواری و دفتر کار برای مدرسه آماده کردی.

یک کاردستی چرخه زندگی لاک پشت و قورباغه برای درس علوم و کاردستی های مختلف (تلفن قایق نمکدان کاغذی و.)را درست کردی که معلمت خانم لیلا مهدی پور گفت یک جایزه پیشش داری.

معلم یار مدرسه برای خانم معلمت خانم مهدی پور هستی و ازت خواست درس 15فارسی که درس جدید هست را بلند بخوانی و ازت فیلم بفرستم برای معلمت تا در کانال مادرها برای آموزش مجازی بگذارد و  خانم معلم یک هدیه ی دیگر هم برای تو درنظرگرفت.

یک کلیپ چالش انرژی مثبت برای مدرسه فرستادی که بیشترین لایک (تاامروز 175 لایک) رو خورد.

یک کلیپ سفیر سلامت و نقاشی سفیر سلامت برای #درخانه بمانیم برای مسابقه مدرسه فرستادی.

یک کلیپ #درخانه می مانیم و یک نقاشی کرونایی برای یوسی مس فرستادی.

یک کلیپ حافظ خوانی با تنبک و نقاشی برای جشنواره دانش آموزی مجازندران فرستادی.

یک کلیپ قرآن خوانی سوره قدر را هم در حال تمرین هستی برای جشنواره آموزش و پرورش بابل.

امیدوارم در همشون انتخاب بشی و مثل همیشه خوش بدرخشی عزیزم که در همه حال به تو و تلاشهات و تواناییهات افتخار میکنم و خداروشکر میکنم که چنین هدیه ای رو بمن داد که هرروز بادیدنت و افتخارآفرینیهات لذت می برم.

ستاره ی شبها و غنچه ی باغ زندگی مامان و بابا هستی عزیزدلم.


26 بهمن 1398 امسال هم تولدت هست هم روز مادر .بابا شبکاربود و من و تو رفتیم پیتزا زیتون و یک جعبه قرمز با خرس قرمز و شکلات و پشمک و گوی برفی موزیکال و نوری و دوتا کتاب خانه ی درختی هدیه گرفتی.

با پولی که حامی جون و بابا جون و خاله جون و دایی جون دادن لحاف سه تیکه طرح اسپات لایکو برات گرفتم 600تمن بود.

باباجون برای جشن شاگرد اول شدنت در کلاس دوم برات کیک گرفت و خاله جون هم ماشین خرید و مامان و بابا داستانهای 8جلدی شاهنامه و خودکار چندرنگ و کیک و شیرینی برات خریدیم.مبارکت باشه عشقم و هدیه باران شدی در بهمن ماه امسال .بهت خوش گذشت حسابی.


13بهمن معلم تورو به عنوان بهترین دانش آموز کل کلاس دوم که99نفر هستن به مدیر شامخی معرفی کرد.و بهترین خبر عمرم رو به من دادی زنگ زدی اداره و این خبرخوب رو به من دادی که در جشن 20بهمن قرار شد سرصف تورو ببرن جلو و بهت جایزه بدن.تو نورچشم مامان و بابایی و چشم امید ما هستی.همیشه شاد و سلامت و موفق باشی وخدا همیشه پشت و پناهت باشه.


امسال که کلاس دوم هستی خیلی دوست داشتی که بری جلوی صف و بامیکروفن چیزی بخونی و در نتیجه در جشن یلدا و مسابقه حافظ خوانی مدرسه یک غزل از حافظ حفظ کردی و بسیارزیبا خواندی و از مدیر مدرسه جایزه و لوح تقدیر گرفتی.بهت افتخار میکنم عزیزدلم.موفقیت و شادی تو آرزوی قلبی مامان و بابا هست.

یارم چو قدح به دست گیرد           بازار بتان شکست گیرد

هرکس که بدید چشم او گفت        کومحتسبی که مست گیرد

در بحر فتاده ام چو ماهی          . 

در پاش فتاده ام به زاری             آیا بود آنکه دست گیرد

خرم دل آنکه همچو حافظ           جامی ز می الست گیرد


3آذر تا7 آذر رفتیم مشهد اسم مامان محبوبه در قرعه کشی روز پیاده روی بانوان برای سفرمشهد دراومد.خیلی خوش گذشت ولی نگران درس و مدرسه ات بودی قربان مسئولیت پذیریت بشم عزیزم.سومین روز در مشهد سرماخوردی 5آذر و آمپول پنی سیلین زدی و باسنت آبسه کرد.سه روز مدرسه نرفتی و انژوکت به دستت وصل بود و 6 نوبت سفازولین صبح و شب تزریق کردی تا خداروشکر برطرف شد.

به خیر گذشت و واقعا خدا تورو دوباره به ما داد.لطفا دیگه اینجور مریض نشو که من و بابا دل نداریم.وقتی خوب شدی بابا یک شاخه گل رز برات خرید ویک شب هم رفتیم پیتزا زیتون کنار خونون که خیلی دوست داشتی اونجا رو.مامان فدات بشه .بلا ازت به دور باشه همیشه.


امسال کلاس دوم رفتی و برای گرفتن برچسب و چک تشویقی از معلم تلاش میکنی.

اولین چک و اولین برچسب را تو از معلم خانم مهدی پور و از معلم قرآن خانم شرافتی گرفتی.

معلم قرآن گفت کلاه جشن قرآن سال قبل را نقاشی بکشید و فقط تو انجام دادی و بردی معلم بهت برچسب داد.اولین برچسب کلاس را تو گرفتی.

پنجره ی قرآنی که داخلش پیام قرآنی باید مینوشتی را طراحی کردم  وتو رنگ کردی و نوشتی.اولین چک را تو از معلم قرآن گرفتی.انشالله همیشه قرآن نگهدارت باشه.

8مهر اولین جلسه اولیا ومربیان بود معلم از تو خیلی تعریف کرد و متوجه شد که درس خوان هستی.بهت افتخار میکنم عزیزم.

کلاس زبان.شطرنج.موسیقی.بدمینتون.یوسی مس و رباتیک میری و خیلی دوست داری.

خلاصه علوم را روی کاغذ A3 نوشتی و کشیدی معلم اولین چک را بهت داد.

خلاصه تا بهمن 22تا چک گرفتی .خیلی تلاش می کنی و نتیجه اش رو میبینی و خوشحال میشی.

خیلی دلت خواهر میخواهد ولی ما شرایط بچه ی دوم را نداریم شیفتکار بودن بابا و مریض شدن حامی جون و. باعث شد.


از سال 1392 تا الان که 1398 هست خیلی اتفاقات افتاد و من خیلی درگیر بودم و نشد که ثبت خاطرات کنم.

مرداد1394 کولونوسکوپی کردی و پولیپ روده ات را دکتر اسماعیلی برطرف کرد.

بهار 1396 به کلاس ژیمناستیک و موسیقی ب و زبان ایران مهر رفتی و چقدر خوشحالم از بزرگ شدنت.ژیمناستیک چون به گردنت فشار میاورد از مهرماه دیگه نفرستادمت.

مهر 1396 به پیش دبستانی رفتی.الان کلاس موسیقی و زبان و بدمینتون میری.

بعداز نوروز 1397 یک نامه از مدرسه آوردی که در استعدادیابی بدمینتون انتخاب شدی و چقدر من و بابا از اینکه استعدادهایت شکوفا شده و همه پی به استعدادت میبرن خوشحالیم.سالم و شاد باشی عزیزدلم.

مهر 1397 کلاس اول رفتی و بالاخره به آرزوت رسیدی و باسواد شدی.این بهترین اتفاق زندگیت بود.بهت افتخار میکنیم عزیزدلم.سه تا کتاب نوشتی و کلی از معلم جایزه گرفتی.هربار که میومدم مدرسه ات معلم میگفت رهام عالی هست.

روز اول مهر بابا شیفتکار بود و نبود .من مرخصی گرفتم و تنها بردمت مدرسه .چقدر خیابان شلوغ و پرترافیک بود به سختی میشد رانندگی کرد.در برگشت با سرویس به خانه آمدی.تو زیباترین و بهترین هدیه ای بودی که خدا به من و بابا داد.

نوروز98 به لاهیجان رفتیم 4روز مسافرت هوبی بود.از7فروردین آبله مرغان گرفتی وبا لیمو و فرنی و سوپ و غذاهای خنکی تا14 فروردین خوب شدی و 16 ام رفتی مدرسه.بعد از عید دوتا دندان پایینت افتاد و دندان جدید دراوردی و کلی خوشحال شدی.و فرشته مهربان ماشین و ساعت شنی برات آورد.

همه دوستت دارن.خدا همیشه پشت و پناهت باشه.

تیر1398 برات کانون زبان ثبت نام کردیم.عاشق کلاس رباتیک هستی.

الان هم شهریور 1398 هست و خرید مدرسه انجام دادیم تا به کلاس دوم بری و افتخارآفرینی کنی مثل سال گذشته و خوش بدرخشی.

کلاس زبان ،موسیقی(تنبک)،بدمینتون،شطرنج،یوسی مس و رباتیک میری و و همه معلم هات ازت راضی هستن و میگن عالی هستی.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها